• وبلاگ : يك قدم تا پشت خاكريز
  • يادداشت : عشقي به عظمت بهشت خدا ...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام همسنگر
    وبلاگ خيلي خوبي داريد
    انشالله اجر شمايي که در راه شهدا قدم ميزاريد رو خود شهدا با هديه آسمونيشون بدن
    خوشحال ميشم به قرارگاه کوچيک من هم سري بزنيد
    موفق باشيد
    يا علي

    و خدايي كه در اين نزديكيست ...!

    سلام

    نوشتتون حرف نداشت ، عالي بود

    نمي دونم چي بگم

    فقط مي تونم بگم من در برابر اونايي كه پر پر شدن و رفتم

    هيچي نيستم هيچي .....

    يا علي

    سلام

    واقعا زيباست

    واقعا زيباست فقط همينو ميتونم بگم

    گفتم كجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    گفتا به خون..........

    گفتم چرا؟؟؟؟؟؟؟

    گفتا جنون........

    گفتم نرو............

    خنديدورفت.........خنديد ورفت.........

    خدايا جامانده ام..........

    اللهم ارزقناتوفيق شهادت

    التماس دعاااااا

    يا علي

    فكر مي كنم مهم نزديك شدن به شهدا و نشستن روبه‏روي‏شان بود؛ كه با نوشتن و خواندن اين چند سطر دست‏كم تا حدودي انجام شد.

    خدا خودش لطف كند و ما را از اين برهوت برهاند.

    ...

    و چقدر شيرين است.

    همين

    + شهودي 

    بردنداز مدينه بهار مدينه را

    از مطالب زيبايتان استفاده کردم

    با چند شعر در مورد شهادت حضرت زهرا بروز و منتظر نظرات ارزشمندتان هستم

    سلام

    حتما اگر شاعرش نمي سرود امروز شما سروده بوديش

    گفته بودم تو بيايي غم دل با تو بگويم

    چه بگويم كه غم از دل برود چون تو بيايي

    همين!

    + ميثم 
    از بُنِ فعل آمدي ؛ با بازيهاي مكررت ماضي استمراري را در زنـدگيـم نواختي و سپس با گفتار و كردارت ماضي نقلي را در دستور زنـدگيـم قرار دادي . اكنون به ماضي مطلق تبديل ميشوي و مدتي بعد به ماضي بعيدوابعد سپرده خواهي شد.....