چشمانش ، همين مسير رفتنت را هر روزآب و جارو مي کردند ، به اميد آمدنت ...آسمان ، آمدنت را جشن گرفت روي شانه هاي شهر ...
اينبار ليلي بي قرار مجنون بود...
التماس دعا....خيلي عالي بود..مثل همه نوشته هاي اين مدت اخير... به قول بهار : باراني باشيد